در من خرابه ایست که فقط جای جغد هاست / بیخوابی از هزار جهت زوزه میکشد

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۴, سه‌شنبه

سلام خونه ی جدید .. ای " کاش " لحظه هامون خوب باشه !


گاهی اوقات فقط به این فکر میکنم که کاش میشد تمام خستگی هاتو یه جا دود کنی و یک پیک آرامش سر بکشی...
 توی یک شبی که میدونی میتونی تا صبح بخوابی...  صبحش تا شب.. و شبش تا صبح ... و وقتی بیدار شدی میبینی که باز میتونی خستگی هاتو دود کنی و آرامش بنوشی و تصمیم بگیری که شب رو تا صبح و صبح رو تا شب تو توی آغوش یارت بخوابی یا اون سر روی سینت بذاره...
کاش زندگی قشنگ تر از اینی بود که میبینی...  کاش وقتی این همه  " کاش " های قشنگ توی ذهنمه یه دست روی چراغ جادو میکشیدم و غول مهربون میگفت  " میدونم آرزو هاتو " ... ولی حیف ... حیف که غول جادو هم اگه بیرون از قصه ها بود نمیدونست یا یادش میرفت آرزو هامو...
و باز باید شب تا صبح ، صبح تا شب نیکوتین دود کنیم و الکل سربکشیم و با این ای کاش ها تخیل کنیم...
کاش میشد وقتی حرف میزنی کسی رو به روت باشه که به جای تو آه بکشه ... سرشو بندازه پایین و حتا اون درد رو بیشتر از تو حس کنه ... جدی تر از تو بگیره و از تو غمگین تر بشه... تا وقتی به قیافه ی پکرش نگاه میکنی یه لخند رو لبات بشینه ، آروم بزنی پشتش ، سرتو نزدیک شونش کنی و بگی " بیخیال ! درد های من هیچ وقت ارزش دلگیریت رو نداره " و اون باز آه بکشه و اینبار بغلش کنی و محکم ببوسیش... بعد شروع کنی به شیطنت و بازی تا از این حال درش بیاری...و نگاهت کنه و لبخند بزنه و خیلی آرووم آرووم مثل خودت دیگه هیچ چیز رو جدی نگیره ... و اون شب رو تا صبح و صبحش رو تا شب کنار تو به این ای کاش ها و نشدن ها بخنده ...
کاش میشد رویا رو یک جایی نوشت، توی یک چاهی انداخت و یک روزی دید که از آسمون پایین میان تا روبه روت بایستند و گریه کنن و تو از شادی بال در بیاری... و احساس خوشبختی کنی و احساس آرامش و احساس بی نیاز بودن به هرچی دود و نوشیدنیه و بدونی که شب هایی تا صبح و صبح هایی تا شب فقط مال تو و تنهایی هات و عاشقی هات و     " ای کاش " هاتِ ...
. . .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر