چند تا دلنوشت تلخ توی کاغذ های مچاله گوشه اتاق
روی دستم مونده....حتا نمی خوام تو بخونیشون... می خوام باز با شیرینی ِ آرامشی که
از چشمام برات سرازیر میشه شب هاتو سر کنی... اما مثل اینکه تو هم به تلخی دلنوشته
هام لبخند میزنی.... جالبه ! انگار چیزی جز تو نیستم....!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر